به طور کامل متوجه نشدم که نامادری در ابتدا با او چه صحبتی می کند، اما با قضاوت بر اساس پیشرفت بیشتر وقایع، بدیهی است که از وضعیت سخت زنانه او شکایت می کند - سینه های بزرگ، در مورد او، که پوشیدن آنها بدون ماساژ مداوم دشوار است. و ماساژ سینه هاش و همچنین کل بدنش. و این چیزی بود که دوست دختر تیره پوستش در موردش صحبت می کرد ، قبل از اینکه با آنها به رختخواب برود ، بلافاصله فهمیدم - او با نامادری خود همدردی کرد و به او کمک کرد! همینطور بود، نه؟
این اولین بار نیست که این عوضی های بی تنه گل میخ ها را سرگرم می کنند. الاغهای تنگشان فقط التماس میکنند که سیلی بخورند و محکم بکشند. چنین خانمی غیر از سکس به چه چیز دیگری می تواند فکر کند؟ آنها احتمالاً نمی توانند در خیابان فرار کنند. )