آن مرد چیزهای خود را می داند - او به آرامی و روشمند او را در مقعد لعنت می کند! و برایش مهم نیست که لابیای او چقدر متورم است و چگونه با انگشتانش آنها را نوازش می کند. من فکر می کنم که زن فقط به یک آلت تناسلی در واژن خود نیاز داشت، یا به طور متناوب به نفوذ مضاعف با فالومیترا. و چه کسی گفته است که زن حتی به ارگاسم رسیده است؟ من فقط دیدم آن پسر از مقعدش پایین آمد و تمام!
چه عکاس گستاخی، پاپاراتزی لعنتی. از بالکن وارد شد و تقریباً لنز را در خرخر جوجه گذاشت. و او آنجا دراز کشیده است و فکر می کند: "چرا شوهرم حرف نمی زند؟ شاید این یک شوخی است. و شوهر هم همین فکر را در مورد او می کند و او حتی سخت تر به الاغ او می کوبد! و اینگونه بود که آنها یک زوج را درگیر کردند. لعنتی، باید پرده ها را ببندیم!
پدربزرگ تصمیم گرفت به نوه خود یک درس آناتومی بدهد و بفهمد - او چگونه اعضای بدن خود را می شناسد؟ به طور طبیعی، او روی نوک سینه ها معطل نشد و به سرعت به قسمت های جالب تر بدن رفت. چه اسب پیری - هنوز نوه اش را روی کفلش می کشید!