بله، آن مرد استقامت آهنینی دارد، اکثراً در حین کار کردن با بادکنک، تقدیر را روی سبزهها میریختند - زمانی که چنین لذت حسی و دلنشین زیبایی دیک شما را میمکد، مهار آن غیرممکن است. بقیه فقط در چند ثانیه از دیدن خدای او در پشت سر تسلیم می شدند - شما حتی مجبور نبودید آن را در آن قرار دهید! اما این یکی خوب عمل کرد، همه چیز را تحمل کرد و جایزه بزرگ را برد.
با توجه به اینکه ناپدری و دخترخوانده تقریباً هم سن هستند، من هیچ چیز شرم آور و تعجب آور در این مورد نمی بینم. دیر یا زود، زمانی که زن باید می رفت، خود دخترخوانده بر این اقدام اصرار می کرد. چیزی که در واقع در طول ویدیو مشهود است. دخترخوانده بلافاصله بدون فکر سینه های خود را آشکار کرد. مدل موهای صمیمی او را دوست داشتم - در زمان مد برای میخ های برهنه، چنین نمایشگاه هایی باعث میل اضافی می شود!
من میخوام رابطه جنسی داشته باشم...